یاسوج ۴۹ وحید محمدی تبار یکی از چهرههای شناخته شده سیاسی اجتماعی و مدیریتی در استان کهگیلویه و بویراحمد مطلبی در ۲۷ خرداد سال ۱۳۹۴ و هنگام تشییع شهدای غواص به رشته تحریر درآورده بود که اینک دوباره آن را بازنشر داده و خواندن آن خالی از لطف نیست.
عدد ۱۷۵؛ چه کسی فکر میکرد عدد ۱۷۵ روزی تجسم بغض های ترکیده ملتی پس از سه دهه مقاومت صبر و ایثار باشد …
هر چه فکر کردم که بغض گلویم را کدام کلمات معنی کند در مخزن ادبیات ذهن کوچکم ، عبارت و یا کلمه ای نیافتم که این درد را بازگو کنم…
مرگ ،آب ،آتش ،خاک
دستها بسته اند ، چشمها باز و ذهن ها تشنه عشق
در گودان مرگ، ۱۷۵ جوان روی هم زنده زنده ریخته می شوند …
دستهایشان بسته است ، حتی نمی تواند ، در این واپسین لحظات، کنار هم درست بایستند ، وای مغز استخوان انسان میسوزد….
دل آدم فرو می ریزد…
دستهای بسته ای که حتی به نشان خداحافظی نتوانستند تکان داده شوند…
برادرانی هم جنس و هم نوع، که حتی نتواستند در واپسین نفس ها ، با هم دست دهند و حتی در لحظه های جان سپردن باهم دست دهند و خداحافظی کنند…
وقتی روی آنها خاک می ریختند ، دستهایشان آزاد نبود که روی چشمهای نازنین شان بگذارند ….
و باز هم
بنام خدای #غواصان_دست_بسته
چند شبی است که با خودم درگیرم !
در عمق ماجرا غواصی میکنم
فکرم مشغول و روحم نا آرام…
چندی خواستم مطلبی بنویسم ، یا دلنوشته ای تقریر دارم، که با دیگر نوشته ها و مطلب های روزمره و رسمی متفاوت باشد، ….
حتی عکس های اسکلت های نازنین غواصان عشق و اینهمه مطلب نوشتاری و تصویری رسانه ها و... برایم کافی نبود.
بهمراه دکتر تاجگردون در مراسم تشییع شان ،شرکت کردم تا شاید آرام شوم …
….لحظات اولیه به جایگاه اصلی مراسم نزدیک شدم ، کلی وکیل و وزیر بودند.. و مراسم داشت شروع و شلوغ می شد …
یاد حال و هوا و روزهای تشییع شهدا در ۸ سال جنگ تحمیلی افتادم ، اون موقع ، وقتی شهیدی را می آوردند شهرستان تشییع کنند ، حال و هوای جامعه کاملا معنوی تر می شد ….
وقتی تصویر اسکلت های مقدس دست بسته، در ذهنم تداعی میشد ، بی اختیار بغض گلویم را میگرفت و اشک در چشمان حلقه میبست…
به جایگاه مراسم نزدیکتر شدم، در پی دیدن و یا شنیدن صدای حاج صادق آهنگران بودم….
غواصان ، بی اختیار جلوی جایگاه را به سوی مسیر ورودی کبوتران سبک بال غواص ، ترک کردم …
در مسیر تشییع ۱۷۵ غواص ، گویا قدم به دریا می گذاشتی ، دریایی از احساسات پاک و بی آلایش ملت ، در این سیل میلیونی ، انسانهایی ؛ از هر رنگ و بویی ، از هر دسته و گروهی ، از هر قوم و قبیله ای ، پیر و جوان کودک و نوجوان .....
پایگاه خبری یاسوج49






