یاسوج ۴۹_ داریوش بهنیا_ سخن گفتن از مدیران و مدیریتها در استان کهگیلویه و بویراحمد حتی آنجا که کار خوبی هم انجام میدهند دل شیر میخواهد.
چرا که اگر از مردم در مورد محرومیتها و توسعه نیافتگیها بپرسیم بیشک و بیدرنگ دو سوم و حتی بیشتر از دلیل عقبماندگیها را به مدیریتها نسبت میدهند.
مدیرانی که به زعم بسیاری از مردم با ضرب و زور مسائل ایلی و طایفهای و قومی و سیاسی و انتخاباتی و تبلیغاتی و منطقهای بر مصدر امور نشستهاند و همین عوامل باعث شده تا در خدمت به مردم و استان توفیق آنچنانی نداشته باشند.
استانی که بنا به گفته خود مدیران ۲۵ درصد نفت و ۱۰ درصد آب را دارد اما از نظر توسعه یا آخر یا یکی مانده به آخرین است و البته اشتباه نشود که ضعف و نقص مدیریتی در استان مربوط به امروز و دیروز نیست و از همان روزی که بنای کهگیلویه و بویراحمد گذاشته شد راه را در چینش و گزینش مدیران اشتباه رفتیم.
اما نمیتوان همه مدیران استان را در تمامی این ادوار ضعیف و بیمسئولیت و بیتدبیر و بیسلیقه دانست.
در این میان مدیرانی بوده و هستند که نان بازوی خود را میخورند و با عمل و رفتار و کردار نیک اندک آبرویی برای خود و مدیریتها در استان جمع کردهاند.
همه اینها را گفتیم تا به پاس خدمات صادقانه و مخلصانه یک مدیر ولو ناچیز از او قدردانی کنیم.
اما روایت اول در خصوص این مدیر دلسوز و پای کار به تابستان چند سال پیش باز میگردد که همراه با استاندار و معاونین و مدیران کل دولت گذشته عازم یکی از روستاهای دوردست استان یعنی زیلایی و هم مرز با استان چهارمحال بختیاری شدیم.
همراه با یکی از خبرنگاران شروع به تهیه گزارش کردیم از قضا پهباد آن دوست هنرمند خبرنگار همراه در حین تهیه گزارش به سیم برق فشار قوی برخورد کرد و در رودخانه افتاد.
ساعتی سعی و تلاش کردیم افراد محلی را به کار گرفتیم اما نتوانستیم پهباد را در آب پیدا کنیم تا اینکه سفر در آن منطقه به پایان رسید و استاندار و مسئولان سوار بر خودروهای خود شدند و بدون حتی یک خداحافظی در حالی که خود شاهد ماجرا بودند منطقه را ترک کردند و ما ماندیم و کوهی از غم و ترس تنها ماندن در آخرین نقطه استان.
خوشبختانه این پایان ماجرا نبود تنها مدیری که تا پایان کار ایستاد کفشها را از پای درآورد و وارد آب شد و به مانند سایر مدیران آویزان و مجیزگوی صحنه را همراه با استاندار ترک نکرد کسی نبود جز علیرضا نیکروز مدیر کل بحران استانداری که آن روزها به تازگی در این مسند قرار گرفته بود و نشان داد علاوه بر مسئولیت پذیری در مدیریت مردانگی در رفتار نیز دارد.
از کجای علیرضای نیکروز باید گفت از آنجا که در سیل مونسون وقتی گوشی تلفن همراه یکی از همراهان در بدترین نقطه میان گل و لای ناپدید میشود باز هم علیرضا نیکروز با همان لبخندهای همیشگی تا زانو به میان گل و لای میرود و نشان میدهد که نسل مدیران دلسوز و جهادی در جمهوری اسلامی منقرض نشده است.
اوج تدبیر و مسئولیت پذیری علیرضا نیکروز در حادثه واژگون شدن اتوبوس یاسوج در محور سمیرم است که تا آخرین لحظهها میماند و اجازه نمیدهد فرزندان یک راننده اتوبوس از زنده ماندن پدرشان ناامید شوند.
او تا آخرین لحظه در منطقه میماند و میایستد و پیگیری میکند تا با پیگیری او معجزهای رخ دهد و راننده اتوبوس پس از چندین و چند ساعت در میان سرمای خشن منطقه سمیرم و صخرههای سخت زنده و سالم به دامن خانواده بازگردد.
همه اینها را گفتیم و نوشتیم تا بدانیم که نسل مدیران دلسوز، اخلاق مدار، مسئولیت پذیر و با تدبیر منقرض نشده و مانند علیرضا نیک روزها هنوز در این مملکت نفس میکشند و به همنوعان خود مثل حادثه روز گذشته اتوبوس جان میبخشند.
پایگاه خبری یاسوج49








1404/09/22